DailyOfMe

- این هم من در اینستا گرام: DailyOfMe

- اینجا کمتر می نویسم و بیشتر شدم خواننده خاموش

-  برای من تصویری که همه چیز شکل می بینم و حافظه تصویری قوی تری دارم اینستاگرام جای بهتری ، همین...

زنده هستم...

- خوبم ، کار می کنم، شب های میرسم خونه و مثل آدم های معتاد سریال نگاه می کنم... 

- به شدت دنبال کار می گردم

- تصمیم گرفتم یک حیوان خانگی داشته باشم

- دلم سفر می خواهد

- دلم خونه جدید می خواهد

 باورتون میشه در  چشم بهم زدنی  تو آبان هستیم



١٩. ابرها

روی تخت دراز کشیدیم  و از پنجره  به ابرها و اسمان رویایی این شهر نگاه می کنم ... یادم کوچک که بودم یکی از تفریحاتم موقع باغ رفتن این بود که  رو به اسمان دراز می کشیدیم و ساعت ها ابرها رانگاه می کردم و ازتوشون شکل های مختلفی در میاوردم ، ممکن بود یک ابر به چند تا شکل تبدیل بشه یک پا زل فوق العاده بود که ساعتها مشغولم می کرد...این روزها دقیقا این ابرها حس و حال بچگیم میده... دوست دارم ساعت ها اینجا به ابرها خیره بشم ولی  سه روز دیگه برمیگردم  و اینبار اسمان تیره تهران نگاه می کنم.

اینجا ساعت یک صبح و تهران ٢.٥صبح...اینجا هنوز هوا بهاریست و انگار تهران پاییزی شده...اینجا دل من گرفته و شاید اگر تهران بودم راحت تر اشک می ریختم... خیلی بد که وقتی کمی اززندگی روزمره ات فاصله می گیری  یا بهتر بگم وقتی از یک فاصله ای به خودت و زندگیت نگاه می کنی از خودت راضی نباشی و یکدفعه به خودت میگی همین بود، چی میخواستی و چی شد حتی ادمهای اطرافت بهتر می شناسی ... الان میدونم که کجایی کارم مشکل داره ولی خسته تر از اونم که بخوام بهش فکر کنم... خیلی خسته ام

۱۷. آسمان اینجا ابرهای بیشتری دارد

هشت روز از سفرم گذشت، یک گوشه دیگه دنیا، زندگی به آرامی ادامه دارد همه منتظر یک فرشته کوچولو هستیم... اینجا یک طبیعت فوق العاده دارد با ابرهای که انگار به زیبایی به آسمان چسبیدن... طبیعتی که انگار یادش رفته پاییز، اینجا هوا کاملا بهاری... با بارون های شدید و هوای که گاهی گریه هاش بند نمیاد... ولی  همه اینها دلیل نمیشه که  اینجا هم احساس تنهایی نکنی...