روی تخت دراز کشیدیم و از پنجره به ابرها و اسمان رویایی این شهر نگاه می کنم ... یادم کوچک که بودم یکی از تفریحاتم موقع باغ رفتن این بود که رو به اسمان دراز می کشیدیم و ساعت ها ابرها رانگاه می کردم و ازتوشون شکل های مختلفی در میاوردم ، ممکن بود یک ابر به چند تا شکل تبدیل بشه یک پا زل فوق العاده بود که ساعتها مشغولم می کرد...این روزها دقیقا این ابرها حس و حال بچگیم میده... دوست دارم ساعت ها اینجا به ابرها خیره بشم ولی سه روز دیگه برمیگردم و اینبار اسمان تیره تهران نگاه می کنم.
آسمون هرجا که باشی، زیباست، شهر ها هستن که نمیذارن آسمون رو خوب ببینیم. وگرنه، آسمون آسمونه